اساسا خیلیا بازی کردن رو به داستان خوندن ترجیح میدن اما cod black ops1 با داستان گیرایی که داره کتاب داستانی رو برای ما باز میکنه که داخل اون غرق میشیم. در ادامه داستان بازی رو میگم که از نظر من روایتی رو داره که در سری کال آف دیوتی مثل اون رو تجربه نکردیم. با گیم دلوپا همراه باشید.
بازی ندای وظیفه: عملیات سیاه (cod black ops1) در سال 2010 توسط تری آرک ساخته شد. به طور کلی داستان بازی حول محور انقلاب کوبا و اختلاف فیدل کاسترو با دولت آمریکا روایت میشه. زمانی که بعد از جنگ جهانی اختلافات میان شوروی و آمریکا بسیار زیاد میشه و احتمال وقوع جنگ جهانی سوم بسیار بیشتر از قبل. بازی به دلیل دو شخصیت کاسترو و جان اف کندی جذابیت زیادی داره.
داستان رو با جمله معروف میسون شروع میکنم.
دروغ، دروغ است! فقط به دلیل اینکه در کتاب تاریخ نوشته شده، دلیل نمیشود تا آن را واقعیت بدانیم. ما در دنیایی زندگی میکنیم که حتی نمیتوانیم به آنچه میبینیم اعتقاد داشته باشیم! ما فقط چند مورد کوچک را واقعاً متوجه هستیم. (حقیقتش) ما در دنیایی زندگی میکنیم، که هر چه میدانیم، دروغ است!
میسون سخصیت اصلی بازی هست و بازی هم داخل یه اتاق عجیب شروع میشه جایی که میسون به صندلی با شوک الکتریکی وصله! یه آدم نانشناس هم اونجا هست که ظاهرا از اعضا CIA. خود الکس میسون یه کهنه سرباز آمریکایی هست که قبلا برای تیم عملیات 40 CIA فعالیت میکرده. عملیات 40 یه تیم مخفی بوده که عملیات های سری و غیرقانونی آمریکا رو انجام میداده و این عملیات ها درجایی ثبت نمیشده. بازپرس مرموز بازی از میسون درباره چندتا عدد و یه دکل و دراگوویچ میپرسه که میسون میگه اصلا من از هیچی خبر ندارم!
بازی به سال 1961 و عملیات کوبا فلش بک میخوره.ما در خاطرات میسون هستیم!
شروع مستقیم بازی در خلیج خوکها در کوبا هست. جایی که الکس میسون عضو گروه SOG با وودز و بومن با جاسوس محلی به نام کارلوس برای ترور فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا برنامه ریزی میکنن. ظاهرا قرار هست تیمی از نیروهای آمریکایی به مقر کوبایی ها حمله کننن وراه رو برای تیم عملیات 40 باز کنن تا میسون و رفقا به راحتی فیدل کاسترو را ترور کنن. در همین بین نیروهای دولتی کوبا وارد بار کارلوس میشن و با گیردادن به الکس میسون باعث شروع شدن درگیری میشن. یه درگیری طولانی که باید از دست نیروهای کوبایی فرار کنیم.
بعد از فرار از دست نیروهای کوبایی بازی با یه فلش بک مارو به کمپ SOG که نزدیک ترین مکان به رهبر انقلاب کوبا که همون فیدل کاسترو هست میبره. بازی با علامت نیروهای خودی شروع میشه و تیم ترور وارد عمل میشن و درکمال تعجب اول فیدل کاسترو و بعد زنی رو که سپر خودش قرار داده ترور میشن. حالا باید این سه نفر با هواپیمایی که داخل کمپ هست فرار کنن. اما مسیر فرار توسط نیروهای کوبایی بسته شده و الکس میسون با فداکاری که میکنه خودش رو از هواپیما میندازه بیرون و با سلاحی که اونجا هست به سمت نیروهای کوبایی شلیک میکنه تا اعضا گروه بتونن فرار کنن.
در صحنه بعدی وقتی که میسون بیدار میشه فیدل کاسترو رو میبنه. یعنی هم عملیات ترور شکست خورده و هم خودش دستگیر شده. مثل اینکه کسی که ترورش کردن یه بدل بوده و خود کاسترو نبوده! کاسترو هم برای اینکه جبران کنه میسون رو به ژنرال روس به نام دراگوویچ و دستیارش کراوچنکو میده.
دراگوویچ، میسون رو به یک زندان و اردوگاه کار اجباری به نام Vorkuta میفرسته که باید 5 سال سخت رو در اونجا بگذرونه! صحنه بعدی بازی در اکتبر 1961 هست جایی که میسون رو بعد از یک سال که در ورکوتا بوده نشون میده.
در ورکوتا علاوه بر میسون، ویکتور رزنوف هست. همان شخصی که در بازی Call Of Duty: World At War اون رو دیدیم. بخش بعدی بازی درگیری الکی بین میسون و رزنوف هست که بتونن کلید رو از نگهبان بگیرن. بعد از کشتن نگهبان و گرفتن کلید رزنوف و میسون خودشون رو به حیاط اردوگاه میرسونن و بعد از اینکه مسلح میشن تنها زندانی هایی هستن که با موتور از این اردوگاه میزنن بیرون. وقتی که از اردوگاه میرن بیرون تنها کسی که روی قطار میپره و موفق میشه خودش رو از این اردوگاه نجات بده میسون هست و رزنوف دوباره دستگیر میشه.
بازی مارو به یه ماه بعد میبره (نوامبر 1963) وقتی که بعد از دروغ سنجی هایی که از میسون میکنن دوباره اون قبول میشه و از این به بعد قراره داخل تیم جیسون هادسون فعالیت کنه. جیسون هادسون و الکس میسون به پنتاگون میرن تا ماموریت جدیدی رو بگیرن و جان اف کندی شخصا درباره این ماموریت با میسون حرف بزنه. ماموریت تخریب پروژه فضایی شوروی، کشتن دراگوویچ و ترور دانمشندهاشون هست تا دست شوروری رو از رسیدن به موشک های دوربرد کوتاه بکنه.
میسون و تیمش یعنی SOG به پایگاه موشکی در شوروی میرن تا عملیات رو انجام بدن. اما اونها میبینن که Weaver یعنی همون مامور مخفی که برای آمریکا کار میکنه توسط Kravchenko یک چشمش کور شده، پس میسون نجات اونو در اولویت قرار میده پس بعد از کشتن سرباز های روسی لباس های اونارو میپوشن و Weaver رو درحال شکنجه شدن به قول خودمون از دم تیغ نجاتش میدن. خلاصه بعد از نجات گریگوری میرن سراغ لانچر اما خیلی دیر شده پس میسون با آر پی جی فضاپیما رو نابود میکنه! بعد از پاکسازی پایگاه دنبال دراگوویچ میرن اما اون با ماشینش فرار میکنه بعد از یه تعقیب و گریز ماشین اونو منفجر میکنن اما جسدش رو پیدا نمیکنن ولی وودز مرگ اونو تایید میکنه!
بازی برمیگرده به اتاق عجیب و بازپرس مرموز. میسون میگه که دراگوویچ زنده هست و حتی 5 سال از عمرش رو برای پیداکردن اون صرف کرده. بازپرس همش از عدد ها میپرسه.
میسون به همراه تیم SOG به سال 1986 و ویتنام میره تا صحبتی با افراد مهم داشته باشن که البته، همونجا اوضاع خراب میشه و درگیری شدیدی با ویتنامیها شکل میگیره. بعد از این درگیری به تیم خبری میرسونن که یک جاسوس روس در یکی از ساختمان های شهر مخفی شده. پس تیم SOG به خانه امن آمریکا در اون شهر میرن و بعد از اینکه میسون توسط رزنوف از حمله سرباز ویتنامی نجات پیدامیکنه از رزنوف که موفق نشد از اردوگاه ورکوتا فرار بکنه سوال میپرسه که معلوم میشه رزنوف همون جاسوس روس ها بوده. رزنوف به میسون مدارکی میده که نشون میده قراره دراگوویچ با همکاری نیروهای کوبایی به مناطق تحت مالکیت آمریکا حمله کنه!
بیشتر اتفاقات cod black ops1 حول بمب شیمیایی NOVA6 هست. رزنوف از دو شیمی دان به نام های کلارک و استاینر که دست راست دراگوویچ و کراوچنکو هستن اطلاعات میده.
بازپرس از اسامی داخل پرونده سوال میپرسه. یکی از این اسم ها دکتر کلارک هست که روی فرمول شیمیایی بمب NOVA6 کارمیکرده. بازی مارو میبره به سال 1968 در هنگ کنگ. اینبار ما کنترل هادسون رو به دست داریم وبا ویور دکترکلارک رو گرفتن تا ازش یه سری اطلاعات بگیرن. کلارک به دانشمند نازی به نام استاینر اشاره میکنه و میگه داشتن باهم روی بهبود فرمول شیمایی کار میکردن. درهمین بین نیروهای ناشناخته ای به مخفیگاهشون حمله میکنن و درگیری شروع میشه.
موقع فرار روی پشت بام های هنگ کنگ درست قبل از اینکه یه تیر توی سر کلارک بخوره آدرس یه مکان تو کوهستان های یامانتا شوروی رو به هادسون میگه. همینطور میگه که عددها مهم هستن هادسون، عدد ها!
دوباره برمیگردیم به اتاق بازجویی معروف و میسون درتلاش هست تا درباره پروژه NOVA6 چیزهایی رو به یاد بیاره که وارد خاطرات رزنوف میشه. بازی به اکتبر 1945 میره. یک سال بعد از جنگ جهانی دوم. رزنوف به همراه دراگوویچ و کراونچکو به شوروی میرن تا از دانشمندی به نام فردریش استاینر که قراره بهشون اطلاعات بده محافظت بکنن. استاینر اونارو به کشتی میبره که داخل اون سلاح خطرناکی به نام NOVA6 قرار داره. دراگوویچ یه تعداد از افرادی که به اون ها اعتماد نداره رو داخل یه اتاق شیشه ای میندازه. رزنوف بیچاره هم جزوی از اونها بوده. بعد از اینکه گاز نزدیک ترین افراد رزنوف رو میکشه نیروهای انگلیسی هم که دنبال این سلاح بودن به کشتی حمله میکنن. براثر انفجار رزنوف نجات پیدا میکنه و چون نمیخواسته سلاح دست کسی بیوفته کشتی رو بمب گذاری میکنه تا کشتی و سلاح و همه چیز رو نابود بکنه. بعد از انفجار رزنوف توسط نیروهای دراگوویچ دستگیر میشه تا 20 سال آینده رو در ورکوتا بگذرونه.
این بار ما بازی رو از دید میسون شروع میکنیم جایی که الکس و رزنوف و تیم SOG راهی لائوس ویتنام میشن تا اطلاعاتی از دراگوویچ به دست بیارن. بعد از پاکسازی، میسون و تیمش به روستایی در اون محل میرن تا به تونل زیرزمینی برسن. تونل میسون رو به اتاق Kravchenko میبره اما اون فرار کرده. اطلاعاتی رو پیدا میکنن که نشون میده دراگوویچ تحقیقات روی بمب NOVA6 رو تموم کرده و میخواد اون رو منتشر کنه. تونل بمب گذاری شده پس قبل از اینکه 100 درصد اون تخریب بشه میسون فرار میکنه و نجات پیدا میکنه.
کمی بعد بهشون خبرداده میشه که آمریکا یک هواپیما کمونیست هارو تو همون محل زده پس میسون و تیمش راهی اونجا میشن تا ببین اطلاعاتی از NOVA6 پیدا میکنن یا نه. در همین محل میسون توسط دراگوویچ دستگیر میشه و تیمش رو هم مفقود اعلام میکنن.
بعد از دستگیری میسون، هادسون به عنوان مامور جایگزین وارد عمل میشه و ما با کنترل شخصیت هادسون وارد بازی میشیم. اینبار برای دستیگری استاینر به رشته کوه های یامانتا میریم، هادسون و تیمش بعد از نفوذ به پایگاه استاینر نقشه ای رو پیدا میکنن که اطلاعاتی از نقاطی که قراره داخل خاک آمریکا هدف قرار بگیره روی نقشه مشخص شده. در روی اونها قفل میشه و صدای دکتر استاینر پخش میشه. استاینر به اونها میگه اگر ازش محافظت کنن حاضره تا اطلاعات رو به آمریکایی ها بده، همچنین میگه که من در منطقه Rebirth Island هستم. استاینر میگه دراگوویچ هرکسی رو که با پروژه NOVA6 درارتباط بوده کشته و به زودی دراگوویچ اون رو هم میکشه. استاینر بهشون میگه دراگوویچ افرادی به عنوان Sleeper داره که درتمام آمریکا هستن و قراره گاز NOVA6 رو پخش بکنن. دستور عملیات رو هم قراره توسط یه پخش زنده رادیویی بهشون اعلام کنن.
بازی به زمان حال برمیگرده و ما وارد ذهن میسون میشیم. Sleeper ها ظاهرا کسانی هستن که شست و شو مغزی شدن و خودشون هم خبر ندارن. مغز اونها جوری برنامه ریزی شده که بعد از پخش یه سری اعداد وارد عمل میشن و اهداف دراگوویچ رو اجرایی میکنن. بازپرس به میسون میگه که اون هم یکی از Sleeper های دراگوویچ هست و زمانی که داخل ورکوتا بودن این بلا رو سرش آوردن. بازپرس ازش میخواد که اعداد رو رمزگشایی کنه و بهشون بگه مرکز پخش رادیویی کجا هست.
بازی مارو به سال 1968 میبره. در نزدیکی مرز ویتنام. بومن و میسون رو، رو به روی هم قرار میدن و مجبورشون میکنن تا یه نوع بازی رو انجام بدن. بومن چون از انجام این بازی سرپیچی میکنه کشته میشه. نفر بعدی وودز هست که باید این بازی رو انجام بده. میسون وقتی نوبت بهش میرسه اسلحه رو سمت سربازی که اونجا هست میگیره و اون رو میکشه. بعد از درگیری و پاکسازی در مسیر فرار بعد از اینکه به یه پایگاه نظامی میرسن دوباره رزنوف رو میبینن که نمرده و نجات پیداکرده. رزنوف به میسون میگه کراوچنکو همینجاست. پس تیم عملیات کشتن کراوچنکو رو هم کلید میزنه. بعد از یه سری درگیری تیم به اتاق کراوچنکو میرسه، چون اون میخواسته خودش و کل اتاق رو با بمبی که به خودش بسته بوده منفجر بکنه وودز فداکاری میکنه و خودش و کراونچکو رو از پنجره به پایین پرتاب میکنه و در اثر انفجار هردوشون میمیرن.
بازپرس خیلی اصرار داره تا به میسون بگه رزنوف مرده. اما میسون قبول نمیکنه و میگه اون درکنارم بوده و باهم با یه هواپیما به روسیه رفتن تا استاینر رو بکشن. میسون و رزنوف همزمان با هادسون وارد پایگاه استاینر میشن. براساس تعریف هایی که میسون میکنه رزنوف به خاطر انتقامی که میخواسته از استاینر بگیره یه تیر تو سرش شلیک میکنه. بازپرس به میسون میگه نه! توبودی که استاینر رو کشتی!
برمیگردیم به چند دقیقه قبل و کنترل هادسون رو به دست میگیریم و وارد پایگاه استاینر میشیم. بعد از درگیری هادسون، میسون رو از دوربین های امنیتی میبینه که قتل عامی راه انداخته و رفته سراغ استاینر. هادسون به استاینر نمیرسه ولی میبینه که میسون استاینر رو کشته!
درواقع اصلا رزنوفی وجود نداشته. از فرار ورکوتا به بعد این ذهن میسون بوده که رزنوف رو میدیده!
اما میسون هنوز هم قبول نمیکنه و باور داره که رزنوف وجود داشته. بازپرس هایی که تو اتاق از میسون سوال میپرسیدن دو نفر بودن. ویور و هادسون. هادسون میاد پایین و به میسون میگه اصلا رزنوفی نیس. و ازش میخواد که اعداد رو رمزگشایی کنه. میسون دست خودش رو از صندلی باز میکنه و با یه مشت به صورت هادسون وارد سالن میشه. میسون به گذشته فلش بک میزنه و به یادش میاد که دکتر استاینر تو آزمایشگاهی داخل ورکوتا اون رو برنامه ریزی میکرده تا اهدافش رو انجام بده اما چون از این دستورات به خوبی پیروی نمیکرده اون رو تو زندان ورکوتا رها میکنه تا بمیره. میسون به یادش میاد استاینر اون رو برنامه ریزی کرده تا کندی رو ترور کنه. اصلا دلیل توهماتی که زمان ملاقات با کندی میزد معلوم میشه.
میسون دوباره مغزش فلش بک میزنه زمان دستگیری خودش رو به یاد میاره. جایی تو کوبا که دراگوویچ و دستیارش کراوچنکو رو کنار کشتی به نام RUSALKA میبینه. RUSALKA دقیقا همون جایی هست که باید بهش حمله کنن. بعد از حمله چیزی رو پیدا نمیکنن اما میسون بهشون میگه که همینجاست. بعد از جست و جو مقر اصلی دراگوویچ و مرکز پخش رادیویی رو زیر آب پیدا میکنن! چیزی به پخش اون اعداد نمونده که دستور میدن پایگاه نابود بشه اما میسون میگه تا انتقام خودش و رزنوف رو از دراگوویچ نگیره از اونجا نمیاد بیرون. بالاخره میسون دراگوویچ رو پیدا میکنه و اون رو داخل آب خفه میکنه. به خاطر تمام بلاهایی که سرش آورده. میسون و هادسون برمیگردن به سطح آب و عملیات توقف پروژه NOVA6 با موفقیت به پایان میرسه.
بازی در اینجا به اتمام میرسه و با همه دستکاری ها و بزرگنمایی هایی که در تاریخ انجام دادن یه داستانی رو به جا میذاره که شگفت انگیز هست.